Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «آفتاب»
2024-05-04@01:41:04 GMT

نامزدم نقشه ربودن عشق سابقم را کشید

تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۷۹۳۵۷

نامزدم نقشه ربودن عشق سابقم را کشید

آفتاب‌‌نیوز :

مردی جوان که زنی را ربوده به اتهام  آدم ربایی و شروع به قتل ذستگیر شده است. او می‌گوید آدم‌ربایی را قبول دارد اما تصمیمی برای قتل نداشت. گفت‌وگوی سایت جنایی با این پسر جوان را که می‌گوید فریب دختر مورد علاقه‌اش را خورده بخوانید:

*چرا دستگیر شده‌ای و چه مدت است در بازداشت هستی؟

اتهامم آدم‌ربایی است، یک سه‌شنبه حوالی ظهر به کمک و راهنمایی خانمی که فکر می‌کردم نامزدم است دست به این کار زدم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

*یعنی چه که فکر می‌کردی نامزدت است؟

فکر می‌کردم نامزدم است اما او بود که من را در این چاله انداخت و الان هم فراری است.

*چطور با او آشنا شدی؟

تقریبا 31 ساله بود. در  یک رستوران آشنا شدیم و پس از مدتی قصد ازدواج داشتیم.

*چطور تصمیم به آدم‌ربایی گرفتی؟

عکس دوست دختر سابقم را در گوشی من دیده بود. در مورد  او از من سوال می‌کرد و بعد از حدود 40 روز که از ماجرا گذشت این کار را عملی کردیم. همان اوایل که فهمید دوست دختر سابقم خانه و یک ماشین ام وی ام 550 دارد که حدود 700 میلیون می‌ارزد زیر پای من نشست که به یک بهانه‌ای ماشینش را از زیر پایش در بیاوریم تا ادب شود.

*با دوست دختر سابقت چطور آشنا شدی و چرا به هم زدید؟

با دوست دختر سابقم جلوی در خانه‌اش آشنا شدم،‌ به او شماره دادم چند ماه دوست بودیم اما در نهایت به هم زدیم، چون بچه داشت و برای من مناسب نبود که با او ازدواج کنم.

*نامزدت چرا چنین پیشنهادی داد؟

چون دوست دختر سابقم گاهی به من زنگ می‌زد و من هم گذاشته بودمش در بلاک لیست. نامزدم حساس شد، معتقد بود که باید پایش از زندگی ما بریده شود برای همین پیشنهاد داد این کار را انجام بدهیم تا به یک بهانه ماشین  را از زیر پایش دربیاوریم. اما بعد فهمیدم کارش این است.

*یعنی چه کارش این است؟

نامزدم می‌گفت ماشین را که از زیر پایش در بیاوری، مجبورش می‌کنم سند بزند،‌ یعنی می‌خواست الزام به تنظیم  سند بگیرد. پس از شروع نقشه‌اش فهمیدم یک دفتر وکالت داشتند و خودش هم مثلا داشت وکیل می‌شد و همدستان دیگری هم دارد. کارش کلا همین است می‌گفت کاری می‌کنم که دیگر سمتمان نیاید. کارشان کلا همین است، با ترفند دوستی به افراد نزدیک می‌شوند و خودروهایشان را با سندسازی به نام خودشان می‌‎کنند. ولی از روز اول این ماجرا را لو نداد و گفت با سرقت ماشین و سند سازی، حالش را می‌گیریم و دیگر جرات نمی‌کند به سمت تو بیاید.

*چه مدت بود تصمیم گرفته بودی این نقشه را اجرا کنی؟

نامزدم 40 روز برنامه ریخته بود و دایم به من می‌گفت. من هم فریب خوردم.

*چقدر درس‌خوانده‌ای؟ شغلت چیست؟

شغلم تکنسین آسانسور است، خودم مهندس عمران هستم، کارشناسی ارشد شهرسازی دارم و درآمدم هم خوب است. برادرهایم همه مهندس هستند، گول خوردم، نامزدم مرا به دردسر انداخت و  خودش فراری است.

*در مورد عملی کردن نقشه بگو.

دوست دختر سابقم خیلی به من اعتماد داشت، زنگ زدم و  ماشین را به بهانه اینکه برای صافکاری نقاشی و صفر شویی ببرم از او گرفتم ماشین دو هفته دستم بود،‌اما هیچ کاری برایش انجام ندادم. بعد از دو هفته برای تحویل ماشینش در شهران قرار گذاشتیم و رفتیم در خانه‌اش. وسیله‌ای برداشت. بعد گفتم برویم در خانه ما، وسایل را خالی کنم ماشینش را تحویلش بدهم. در راه قرص خواب با آب‌میوه قاطی کردم و به خوردش دادم. وقتی بیهوش شد بردم دم خانه خودمان و در پارکینگ او را در صندوق عقب گذاشتم.

*بعد چه شد؟

در صندوق گذاشتم و رفتم در خانه نامزدم که در شمال تهران بود. رسیدم دم خانه نامزدم، زنگ زدم آمد پایین و گفتم من اصلا حال رانندگی ندارم، ترسیدم و استرس دارم. گفت: من می‌نشینم پشت فرمان. رفتیم خیابان که درآنجا  گفتم چه خاکی به سرم کنم. دوست دختر سابقم کم کم داشت به هوش می‌آمد و نامزدم گفت دو شب را یک جوری سر کنیم. یک نانوایی پایین خانه‌شان بود. گفت جمعه تعطیل است میبریمش آنجا. به همین خاطر قرار شد برویم در خانه، او غذا و لباس بردارد . من در سربالایی جلوی خانه منتظرش بودم که دوست دختر سابقم به هوش آمد. او می کوبید به صندوق ماشین. نانوا هم جلوی در نشسته بودند دیدم دارد تابلو می‌شود. دنده عقب گرفتم که بروم بالاتر در صندوق باز کنم تا چسب بزنم به دهانش و دستش را ببندم که یک عابر رد شد. مجبور شدم در صندوق را ببندم و باز هم جلوتر بروم. وقتی دوباره صندوق را باز کردم دوست دختر سابقم که فهمیده بود جایی است که مردم رد می‌شوند سر و صدا راه انداخت و من هم ترسیدم و نشستم پشت فرمان اما انگار در صندوق را درست نبسته بودم که او بیرون افتاد. بعد از دستگیری فهمیدم که نانوایی دوریبن داشته و همه اتفاقات ضبط شده و دوست دخترم هم به برادرش زنگ زده و  110 ‌آمده جایی که او افتاده و شکایت کرد.

*بعد از فرار چه کردی؟

زنگ زدم به نامزدم، یک جایی قرار گذاشیم آمد و گفت چند روزی را در خانه یکی ازدوستانش بمانم تا آبها از آسیاب بیفتد، بعد فهمیدم که دوستش همان همدستش است. بعد هم که با نامزدم نقشه ریختند که بگویند ماجرا شوخی بوده و بگویند فامیل من هستند و اشتباه شده ماشین دست آنها بوده شب هم ماشین را بردند پس دادند.

منبع: اعتمادآنلاین

منبع: آفتاب

کلیدواژه: آدم ربایی ربودن دختر جوان دوست دختر سابقم آدم ربایی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۷۹۳۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

بیا در آغوشم؛ به یاد «حسین بختیاری» که بهار پر کشید

به گزارش مبلغ، روایت زیر دریافتی ادبی از اشعار روضه های زنده یاد «حسین بختیاری» است که به نقل از مجله خیمه منتشر شده است. حسین بختیاری، مداح جوانی که در تلاش برای زنده‌کردن سبک های قدیمی روضه خوانی بود و شعرهای خاصی می‌خواند. او در نوروز ۱۴۰۳ درگذشت. متن کامل این روایت ادبی را در این شب زیارتی امام حسین(ع) در زیر می خوانید:

قلبت ایستاد، «و قاف، حرف اول قلب است/ آن‌جا که نبض واژه‌های تو دلتنگ می‌شود»
بهار است و در خیابان بهار، سیل باران چشم‌ها، قلب تو را می‌برند تا حرم سیدالکریم. آن‌جا ایستاده در انبوه چشم‌های بُهت زده و اشک‌های خشکیده روی گونه‌ها و بغض‌های گلوگیر، پدرت می‌آید چنان که «الفِ قامت او، دال» و «همهٔ هستی او در کف گودال»؛ کسی ناله سر می‌دهد: «خمیده، خمیده، رسیدم به تو / شکستم، شکستم، دم جسم تو» همه بی‌اختیار، نوحه می‌کنند: «جوانان بنی‌هاشم بیایید…»

*

قلبت ایستاد، «و قاف، حرف اول قبله است/ آن‌جا که شعر تو آواز می‌شود»: «کفن که دست مرا بست، دست تو باز است/ و دست باز تو یعنی بیا در آغوشم»

کسی هست که بداند این بیت از کیست؟ 

آن واژه‌ها، آن تک بیت‌های تَرانگیز، آن تکه‌های طنین‌دار، موجی شدند جوشیده از جنازهٔ تو. جاری، میانهٔ امواج ناکجاهایی که هم حقیقت‌اند و هم مجاز. آن بیت‌ها که خوانده بودی، باران شدند در آغاز این بهار: «مگر که صحبت ما، صحبت رفاقت نیست/ بغل بگیر مرا، احتیاج من بغل است»
می دانی، بعد رفتنت، این دل‌گویه‌ات، مثل رنگین کمان، همه‌جا پخش شد که گفته بودی: «من کیفی که در خونهٔ امام حسین کردم و زندگی‌ای که کردم، شاید پادشاه‌ها نکرده باشن… اون‌قدر به من خوش گذشته…»

*

قلبت ایستاد، «و قاف حرف اول قاصدک است/ آن‌جا که شعر برای تو پرواز می‌شود»

صدایت بین «پیج»ها پیچید که خوانده بودی: «شعرهایم همگی درد فراق است، ببخش» ولی چه زود، از روزگار فراق گذر کردی و به دلبر رسیدی. چنان‌که رفیقت سرود: «برادر رفتی و ما را غمی جانکاه می‌ماند/ طریق وصل دلبر را، دلی همراه می‌ماند»

*

قلبت ایستاد، «این واژه‌های عاریه‌ای را ببین چه سان / در سوگ قاف عشق، چه بی‌بال می‌شود»

آنک، بذر جسمت را در آستان سیدالکریم کاشته اند. تا چشم کار می‌کرد، باران اشک بود که آبیاری‌ات کنند. باز زمزمهٔ صدای این شعر روضهٔ تو بلند می‌شود: «من آخرش همه را می‌کشم به سوی حرم/ که عشق را سر هر کوچه جار باید زد»
«تا نگاه می‌کنی، وقت رفتن است»؛ که آن صدای کشیدهٔ تو، بندی از  زیارت اربعین را درآیین کاشت جسم، فریاد می‌زند: «یا رحمة الله الواسعة و یا باب نجاة الاُمة»
همه کشیده و بلند می‌گویند: «یااااا حسین».

باز صدای تو در فضا می‌پیچد: «صد شکر می‌کنم که به لطف خدای خویش/ عمرم به روضه‌خوانی آن پاره تن گذشت»
*
قلبت ایستاد، «و قاف حرف اول قلب است/ آن‌جا که یاد تو تکثیر می‌شود»

* ابیات «و قاف» برگرفته از شعر زنده یاد قیصر امین پور است

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1902086

دیگر خبرها

  • بارسا کنار کشید، والورده جدید در راه رئال
  • آواربرداری پس از نقشه‌برداری از خانه‌های آتش‌گرفته / ضرورت تسریع خدمات‌رسانی
  • بیا در آغوشم؛ به یاد «حسین بختیاری» که بهار پر کشید
  • دخترم عکس‌های شرم‌آوری از خود در فضای مجازی گذاشت و آبرویم را بُرد / دیگر نمی‌‌توانم او را تحمل کنم!
  • خانه موزه‌ای در تهران که نماد عقل و عشق است
  • تعلیق عضو شورای شهر به علت ربودن شهردار
  • تعلیق عضو شورای شهر بندر امام خمینی(ره) به علت ربودن شهردار
  • عکس| استقلال با گلر جوانش برای تراکتور خط و نشان کشید
  • شمس آذر ترمز پیکان را کشید
  • پیدا شدن دختر فراری در کلانتری | عکس‌های زننده دختر جوان در فضای مجازی | دخترم آبرویم را برده است